آدمِ ماندن بودم

”آ" آدمِ مهربونی کردنه.

"س" آدمِ حرف زدنه.

"م"آدمِ دیونه بازی درآوردن.

"ع"آدمِ  حال و بی حال بودنه.

"ص" آدمِ حامی بودنه.

و....

هر آدمی،آدمِ یه چیزیه .

یکی آتیش آوردن،یکی بلاتکلیف بودن،یکی متناقض بودن،یا انرژی دادن،محتاط بودن،شعار دادن،دلگرم کردن،عشق ورزیدن،رو مخ راه رفتن،کمک کردن و....

هر آدمی،یه کاری رو خوب بلده 

من؟

من انقدر به جبر از دست دادم که شدم 

آدمِ رفتن،دلکندن،از دست دادن