اه ای ستارگان،ای که حلالت همچون عروس زیبا برای شب عشوه می ریزدبا من بخوانید.

اه ای کویر ای سنگ ها و خاک های مانده در زیر پاهایم،مرا بشنوید.

ترانه ی من ترانه ای اشناست.ترانه ی دل است.ترانه ی زندگی.ترانه ی جاری شدن.

اه ای کویر ،درخت خشکیده درونت را دریاب.وجودت سرشار از ترانه باد.

اه ای سیاهی پهناور،سینه ات را بشکاف و زندگی را جاری کن تا از ان کویر زنده شود و درخت خشکیده درونش نیز.

اری،ترانه من شاید ترانه باران است.

عشقی که برایم به جا مانده

گمان کرده بودم که مرگ تو یک تباهی و ویرانی است،تاملی جان گداز تر از انچه تصور شود.اما دارم می اموزم که زندگی ات یک نعمت بود و یک رستن و عشقی که برایم به جا مانده.نومیدی مرگ حضور عشق را ویران کرد،اما حقیقت مرگ چه کسی می تواند انچه را داده شده از بین ببرد.می اموزم که دوباره تورا در زندگی نگاه کنم نه در مرگ و هجرتی که کردی.