7 مهر 98

امروز برای دومین بار به خاک سپردیمش... 

نمیدونم چقدر و تا کجا معنا و جنس این حرف برای دیگران قابل درکه... 

همه چیز برای بار دوم آوار شد انگار... اینبار از جنس  خاطره. 

هنوز کنار نیومده بودیم هنوز مرور دفعه اول تیغ شده بود تو گلومون تیغی که قرار نبود تکون بخوره نه بالا میومد نه پایین. 

که دوباره برای بار دوم بازش کردیم... 

ضربه کاری بود... 

خسته ام...