پنج تکه ام

یه اتفاقایی هست که میشن یه خط وسط زندگیت که وقتی به گذشته نگاه میکنی و یاد خاطره ها می افتی خیلی راحت تفکیک میکنی.

یه ادمایی هستن که میشن یه خط وسط زندگیت. که میگی قبل از "او" و یا بعد از "او" 

 زندگی من چهارتا خط داره.چهارتا خط پررنگ‌ که زندگیمو به پنج قسمت تقسیم کرده.نمیدونم خط پنجم چجوری و توسط کی کشیده میشه. 

 خط اول وقتی کشیده شد که اونقدری بزرگ شدم که بفهمم دوروبرم چی میگذره.وقتی که همه ی هم سن و سالام بچه بودن و من تو بچگی بزرگ شدم. 

 خط دوم وقتی کشیده شد که تازه داشتم با رشد و قدکشیدن یه نفر توی زندگیم کاری میکردم که خط اول زندگیم کمتر به چشم بیاد و محو بشه تازه داشتم مزه مزه میکردم یه طعم های خوبی رو....وقتی همه جوون بودن و جوونی میکردن و من تو جوونی پخته شدم. 

 خط سوم وقتی کشیده شد که توی خیال خام خودم فکر میکردم این خط چه خط خوبیه که پررنگ کشیدمش تا جبران خط اول و دوم رو بکنه.اما همش توهم بود انقدر سریع خط چهارم کشیده شد که وقتی از دور نگا کنی هر دو تا خط رو یکی میبینی.

تا امروز. 

چه اتفاقایی براتون افتاده که میتونید زندگیتون رو به قبل و بعد از اون تقسیم‌کنید؟