قلبتان را دنبال کنید.اما عقل را هم‌ با خودتان ببرید.

با یه دوستی حرف میزدم 

ازش این سوال تکراری رو پرسیدم که به نظرت عشق با دوست داشتن فرق داره؟

گفت :آره ،عشق مرحله ی بعدی دوست داشتنه.

بعد تو دلم از خودم سوال کردمو بلند جواب دادم.

سوال تکراری که این دفعه توی همون لحظه یه جواب تازه براش داشتم.

گفتم :به نظر من عشق یه بار تو زندگی آدم اتفاق می افته که لزوما هم اون شخص نفر اولی که وارد زندگیمون هست نیست.گفتم به این موضوع که آدم عاشق نفر اول زندگیشه و عشق اول و اینا چیزا اعتقاد ندارم.گفتم اون حس عاشقی رو تو زندگیت به یه نفر فقط داری اما که هیچ وقتم بهش نمیرسی یا اگه برسی ازش جدا میشی.چون عشق فقط حاصل احساس آدماست.یه هیجان و کنجکاوی و شور فوق العاده نسبت به طرف مقابل که همونطوری که زود اوج میگیری زودم سقوط میکنه.

اما دوست داشتن اینطوری نیست.کم کم به وجود میاد و زاییده احساس و عقل آدماست.برا همین موندگاریش خیلی بیشتره اگه یه روزی احساست ضعیف بشه نسبت به طرف مقابلت عقلت هست یا اگه عقلت ضعیف بشه احساست رو داری هنوز اینطوریه که پایه های رابطتت خیلی قوی تره!

گفتم ترجیح میدم یه نفر خیلی زیاد دوستم داشته باشه تا عاشقم باشه.چون دوست دارم بتونم رو بودنش رو احساسش رو علاقش رو وجودش حساب کنم تا اینکه نگران این باشم که فردا هم همین شعف و شور رو نسبت به من داره یا نه.

ترجیح میدم یه نفر عاقلانه دوستم داشته باشه تا اینکه دیوانه وار عاشقم باشه.