life of pie

این فیلم برای من خیلی جالب بود.

فیلمی که توش پدرِ پیسین معتقده توی چند صد سال اخیر علم نسبت به دین کارای خیلی بیشتری انجام داده.و اعتقاد به دین خاصی نداره اما به پسرش چیزی رو تحمیل نمیکنه و اجازه میده خودش مسیرشو پیدا کنه و به پیشین میگه اگه به چیزی اعتقاد داشته باشی که من موافقشم نباشم خیلی بهتر از اینه که همه چیز رو کور کورانه بپذیری و مادری که به خدایان اجداد خودش معتقده و فکر میکنه علم شاید بتونه درباره ی دنیای اطرافمون چیزایی بیشتری بهمون یاد بده اما درباره ی روح و قلب آدما نه.اما اونم اجازه میده پسرش خودش مسیر زندگی و اعتقادش رو پیدا کنه و هر دو نه تنها اونو محدود نمیکنن بلکه راهنمایشم میکنن!

و پیسین که انتخاب میکنه هندویی باشه که غسل تعمید بشه و نماز بخونه و داستان نجات پیدا کردنش از غرق شدن کشتی که همه خانوادشو تو اون‌حادثه  از دست داد رو طوری تعریف کنه که آدما به خدا ایمان بیارن!


*پیسین یه جایی از فیلم میگه:فکر میکنم زندگی در نهایت همین رها کردن ها و فراموش کردنه.ولی چیزی که بیشتر از همه درد آوره،اینه که فرصت خداحافظی کردن نداشته باشی.


*ما به خدا اعتقاد داشته باشیم یا نه هیچ وقت متوجه نمیشیم دلیل اتفاقاتی که توی داستان زندگی برای هر کدوم از ما میافته چیه،ما خوانوادمون و عزیزانمون رو از دست میدیم،و سختی میکشیم و..... اما اون داستانی قشنگ تره و ازش لذت میبریم که توش به وجود خدا ایمان داشته باشیم.