تو را باید نوشت

مرا منع میکنی از جاری کردن احساسم نسبت به خود!

مگر میشود عاشق بود و دم نزد؟!

مگر میشود معشوق بود و نبالید؟!

چگونه میشود لبریز از عشق بود و دم برنیاورد؟!

واژه ها امانم را بریده اند

بسته اند این حجره را که میخواهد مستان برایت بخواند

تو را "باید" گفت

"باید" نوشت

"باید" سرود

تو را "باید" نواخت

چه دلربا میشود آهنگی که تو را بنوازد 

با سازی که حظورت 

کوکش میکند.


*این بهار باتو شکوفه زدم.