بی وفا شده ای

یادمه همیشه میگفتن اون خرابه جن داره روح داره یا معتادا میان توش ....ولی هیچکدوم اینا باعث نمیشد از کنجکاویم کم بشه یا از رفتن به اونجا منصرف بشم اصلا یه جورایی حتی دوست داشتم اونجا رو البته چند بار اول میترسیدم ولی بعدش برام خیلی عادی بود.

 حالا که فکر میکنم میبینم تنها خطری که ممکن بود داشته باشه خراب شدنش روی سرمون بود یا اینکه یهو زیر پامون خالی بشه.

شاید نمیترسیدم چون کسی همراهم بود که توی عالم بچگی خیلی به خودش و به توانایی هاش ایمان داشتم بهش اعتماد داشتم و این حس تا سالها بعد روم موند یعنی تا وقتی بود.

اونموقع شاید هفت یا هشت سالم بود و اون یازده دوازده سال داشت.نمیدونم چرا ولی اون روزای خودمو که با دخترای الانی که توی این سن هستن مقایسه میکنم هیچ تشابهی نمیبینم حالا دخترای هم دوره خودمو نمیدونم.

من کارم بالا رفتن از کوه و صخره و درخت و فوتبال بازی کردنو تیرکمون ساختنو تفنگ بازی بود.اونم با تفنگای که تیر میخوردن نه از اینا که فقط ترقه دارنو صدا میدن و ما واقعا به هم تیر میزدیم . وقتیم میافتادیم زمین واقعا از درد بود حتی گاهی خونم میومد.

نمیگم دختر نبودم اتفاقا اطرافیانم بهم میگن تا حدی لوس هستم ولی همیشه قسمتی از من علایق و رفتار های پسرونه داشت.

دلم برایی انگشتای که از شدت زیاد خوردن زرشکای وحشی قرمز میشد تنگ شده.

دلم برای رفتن تیغ توی دست و پام برای اینکه زخمی بیام خونه و از ترس اینکه دعوا بشم زخمم رو پنهون کنم تنگ شده.

دلم برای دوچرخه سواری تا میدون در حالی فقط تا ته کوچه اجازه داشتیم بریم تنگ شده.

دلم برای اون چشمه که بعد از بازی و تشنگی زیاد بریم سراغشو بعدش کلی خودمو خیس کنیم و وایستیم تو افتاب تا خشک بشیمو بتونیم برگردیم خونه تنگ شده.

دلم برای با ذغال روی دیوارای بیرونی مدرسه ی نزدیک خونه چرت و پرت کشیدن تنگ شده.

دلم برای بدو بدو کردن توی کوچه باغا ، پروانه گرفتن ، بالای درخت،توت خوردن تنگه.

کی فکرشو میکرد دلم برای یه خرابه تنگ بشه!!

اینا همه بهونست

همشون هنوز هم هستن

توی چند قدمیم 

فقط یکم فرق کردن

حتی اون خرابه هم هنوز سر جاشه

ولی تو ...

تو که نیستی....

حالشو ، دلشو ندارم.

اینارو بهانه میکنم که بگم

دل تنگ تو هستم.

بی وفا شدی!بهم سر نمیزنی...

خواهر برادری به کنار به همبازی بچگیت یه سری بزن.

سهم من از تو دیدن همون هرازگاهی رویاست.

اینو دیگه ازم نگیر.

دوستت دارم درست به همان اندازه که میدانی و بس.