من-تو

میخواهم از خاطراتمان برایت بگویم

من،تو

در کنار هم

ما،مایی که لبخند داشتیم بر لب

بگذار از اکنونم بگویم

من،من،من،

حالم خوب است اما گذشته ام درد میکند

گذشته ای که ما بود و حالا.....

تمام خاطراتت را سوزاندم

و با شعله هایش دستانم را گرم کردم

همان دستانی که روزی تو گرما بخششان بودی

عجب گرمایی سوزانی دارد اتش خاطراتت،از خودت سخاوتمندتر است.