بیایید دراغوشم زانو های غم

دلم میخواهد در آغوش کسی آرام بگیرم.اما که؟؟

نگو کسانی که در کنارت هستند،نگو کسانی که دوستت دارند،که آن ها خود محتاج آرامش اند.آدم ها امروز همه محتاج آرامش اند.از انوعه مختلف تا دلت بخواهد: روحی،جسمی،فکری،مالی و....

نگو خدا،نگو که مرهم تمام درد هاست که خدا هم انگار سرش شلوغ است.اصلا ما را چه به در آغوش خدا رفتن!!مارا از خدا همین را بس که در دل میگوییم خدایی داریم.خدا باید خدایی کند و بس.چه معنا دارد خدا بنده را در اغوش بکشد نوازش کند!!؟؟

اینگونه است که وقتی خدا خدایی میکند و بنده های خدا هر کدام به نوعی محتاج اند.من دلم برای زانوی غم خود میسوزد و محکم بغلش میکنم نکند مثل من دلش اغوش کسی را بخواهد.