*یک روز از تابستان خود را چگونه گذرانده اید؟با خودآزاری کردن:/
**یک سال گذشت، مترو امام عوض شده بود.خیلی چیزاش عوض شده بود از همه بیشتر نمازخونش که بزرگتر شده بود چشممو گرفت...
شهدا و حوالیش اما مثل سابق بود البته فقط ظاهرش نه حال و هواش....تمای شهر بوی باهم نبودن ما رو میداد.حال و هوای همه ی شهر غم آلود بود خیلی غم آلود.
توی گوشم زمزمه های علیرضا آذر ،توی گلوم یه بغض به بزرگی شهر ،چشایی که شهرو نگاه میکرد و همه جا فقط دنبال یه چهره ی میگشت و یه ذهن خسته از مرور خاطرات ریز و درشت!