باور کردنی نیست...

باید خطشو روشن نگه داری

بعد از گذشت سه سال هنوز باید خطشو روشن نگه داری

باید سیم کارتشو بزاری تو یه گوشی که همیشه تو دسترس باشه

بعد از سه سال هنوز کسایی هستن که زنگ بزنن سراغشو بگیرن.بخوان صداشو بشنون.حالشو بپرسن.باهاش خاطرات خدمت و دوره سربازی رو مرور کنن و از ته دل بخندن.بعد از سه سال هنوز کسایی هستن که وقتی از تو فون بوک موبایلشون شمارشو انتخاب میکنن و پشت خط به صدای بوق خوردن گوش میکنن و منتظر هستن، توقع دارن صدای بَشاششو اونطرف خط بشنون و باهاش حرف بزنن.

بعد از سه سال باید خطشو روشن نگه داری که به همچین آدمایه منتظری خبر مرگشو بدی و بهشون بگی که دیگه نیست!

که تعجب و بهت رو از عکس العمل و صداشون تشخیص بدی و یاد خودت بیافتی و با خودت فکر کنی هیچ کس هیچ وقت به تو نگفت که "محمود سه سال پیش فوت کرده" اصلا اون شب هیچ کس نیومد بهت واضح بگه که محمود مرده و دیگه نیست!فقط شنیدی که تصادف کرده.

همه مسیر توی جاده دلت تیکه پاره میشد و شواهد و رفتار آدما و حرفاشونو نمیدی!خودتو میزدی به اون راه و فقط آرزو میکردی دعا میکردی زنده باشه!هیچ کس هیچ وقت بهت نگفت که مرده.

جمع شدن آدما تو خونتو میدی و باور نمیکردی.....گریه هاشونو میدی و باور نمیکردی.....تو میدونستی تصادف کرده لااقل اگه زنده باشه باید بری بیمارستان اما بردنت خونه و بازم باور نمیکردی........به محض رسیدن به خونه تک تک اتاقا و گوشه کنار خونه رو دنبالش میگشتی و باور نمیکردی.......منتظر بودی جنازشو بیارن خونه و باور نمیکردی.........تو دلت آرزو میکردی وقتی اومد مثل همیشه با پاهای خودش از در بیاد تو و وقتی نیومد باور نمیکردی.........توی کفن دیدیش و تن سردشو بوسیدی و باور نمیکردی..........گذاشتنش تو قبرو روش خاک ریختنو باور نمیکردی..........یک هفته بعد از مرگش کارت پایان خدمتش اومد درخونه و باید شیرینی میداد اما دیگه نبودو باور نمیکردی.....

سه سال گذشته و هنوز هم گاهی باور نمیکنی.....