گرهِ کور

-نگران بودن واسه خواهرم و نی نی کوچولوش که هنوز بیمارستان هستن.

-موضوعی که این مدت فکرمو مشغول کرده و سعی میکنمو دوست دارم وقت زیادی بهش اختصاص بدم با این وجود که باید سرکار و دانشگاه هم برم.و یه جور استرس به همراه داره برام.....

-چهار روز در هفته داشگاه رفتن اونم با این شرایط که شونزده واحد دارم که دوازده واحدش عملی هستش و کلی کار طراحی و ترسیمی و تحقیقی....

-اینکه باید آخر این ترم چهارتا پرژه سنگین تحویل بدم که تا حالا از یه دونشون محض رضای خدا یه نمونه هم ندیدم حتی که بدونم باید چیکار بکنم!!! و انجام دادنشون حتی اگر آسون باشه که نیست خیلی خیلی وقت گیره.....

-انجام دادن کارای دفتر و سرکار رفتن توی سه روز باقی مونده از هفته.

همه اینا یه خواب خوش و راحت رو ازم گرفته....

یعنی میاد اون روزی که جلوی همشون یه تیک بزنم اونم با رنگ سبز؟!

یعنی میشه این روزا تموم بشه؟!

وقتی کارام اینطوری به هم گره میخوره خیلی به هم میریزم:(