-
:(
جمعه 4 مهرماه سال 1393 01:37
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد کَس جای در این کلبه ویرانه ندارد دل را به کف هر که نَهَم باز بس آرَد کَس تاب نگه داری دیوانه ندارد در انجمن عقل فروشان نَنَهم پای دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد...
-
سخاوتمند مثل خورشید
جمعه 4 مهرماه سال 1393 00:57
اینکه تو مشکلات و شرایط سخت که به شدت نیاز به همدلی ، پشتوانه و تکیه کردن به کسی رو داری،وجود یه حامی واقعی رو کنارت حس کنی،از خوشبختیای بزرگ یه آدم میتونه باشه! خوشبختی ای که گاهی به راحتی از کسایی که دوسشون داریم می گیریم... لطفا خودتونو از کسایی که دوستتون دارن و به وجودتون احتیاج دارن دریغ نکنید... نمیتونید تصور...
-
for best ferinds
سهشنبه 1 مهرماه سال 1393 00:56
بی اراده به دنیا میاییم در حیرت زندگی میکنیم و سپس در حسرت میمیریم اما آنچه هرگز فروغش رنگ فنا نمی پذیرد، دوستی های پاک و بی آلایش است.
-
میدونید؟
دوشنبه 31 شهریورماه سال 1393 15:54
انتخاب کردن،تصمیم گرفتن،خیلی سخته. خیلی!!! اما همیشه انتخاب های سخت درس های بزرگ تجربه های به درد بخور به آدم میدهند. اینکه نتیجه منفی بشود یا مثبت مهمه اما مهم تر از اون،بهربرداری از درس ها و تجربه هاست. تصمیمای بزرگ عواقب بزرگی هم داره.درسته که این مسئله دنیا رو خیلی ترسناک میکنه اما مگه چاره ای بجز گذروندن زندگی تو...
-
"سی ثانیه پای صحبت های برایان دایسون"
یکشنبه 30 شهریورماه سال 1393 13:58
فرض کنید زندگی همچون یک بازی است. قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید. جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها شیشه ای هستند. پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد. اما آن چهار توپ دیگر به محض...
-
کابوسِ رویایی
شنبه 29 شهریورماه سال 1393 13:47
دیشب خوابتو دیدم... یه وقتایی خواب میشه یه مُسکن واسه آرامش و رفع دلتنگی، یه وقتایی هم میشه بلای جون،نمک روی زخم تو طی روز مدام برات یادآوری میشه و داغونت میکنه!
-
ماه بانو
پنجشنبه 27 شهریورماه سال 1393 18:14
اگر از دیده کوته نظران افتادیم... نیست غم،صحبت صاحب نظری ما را بس.
-
همینجوری
سهشنبه 25 شهریورماه سال 1393 18:22
*هیچ چیز تضمین ندارد،رابطه ی آدم ها یخچال و لباسشویی نیست که گارانتی داشته باشند...یک روز هست و یک روز نیست.و اگر کسی تضمین بدید دروغ گفته است... فریبا وفی *اگر جوابای من میترسوندت،بهتره بی خیال سوال های ترسناک بشی. قصه های عامه پسند/کونتین *عقلانیت یعنی دانستن اینکه از کدام مشاجره دوری کنید.هیچ بردی ارزش آن را ندارد...
-
کی از همه بدبخت تره
یکشنبه 23 شهریورماه سال 1393 00:37
همیشه آدم ها تو شرایط سخت فکر میکنن به خودشون بیشتر از همه داره ضربه وارد میشه و بیشتر از بقیه تحت فشار هستند... حقیقت اینه که هیچ وقت نمیشه بهشون حق نداد یا قضاوت کرد.همشون به نوعی از زاویه خودشون هم درست فکر میکنن هم غلط.( مگر در مواقعی که کل قضیه منطقی نباشه یعنی مثلا طرف اصلا تو جایگاه مهمی از جریان نباشه و شده...
-
جنگجوی اژدها
شنبه 22 شهریورماه سال 1393 00:56
میگفت باید خودت را برای ضربه خوردن آماده کنی...میگفت هر انتخابی که داشته باشی چه مصمم بگویی "آره" چه یک پا بایستی و بگویی"نه"دو سرش برای تو سوخت است...او میگفت،و من خودم را برای کبریت کشیدن به هستی ام آماده میکردم...میگفت حتی اگر تصمیمی درست بگیری سالها بعد بسته به رضایتت از اوضاع شاید پشیمانی...
-
بحران مُردگی
جمعه 21 شهریورماه سال 1393 23:12
معضل جدایی تنهایی سرد شدن یخ بستن یا خورد شدن روح و روان آدمی نیست! معضل خشک شدن ریشه های عمیق احساس است! ریشه هایی که نمیشود امید چندانی به بهبودشان داشت...
-
یک معادله ساده:
چهارشنبه 19 شهریورماه سال 1393 23:20
من + من = تنهایی* *:تنهایی یعنی اون احساسی که موقع نگاه کردن به دریا داری. تنهایی یعنی خلعی که موقع انجام کاری که دوست داری کسی توش همراهیت کنه اما تکی انجامش میدی. یعنی خیره شدن به در رو دیوار،تو فکر فرو رفتن. یعنی بیخوابی بیاد سراغت و کسی نباشه تا بهش بگی،بهش اس بدی... تنهایی یعنی اولویت هیچ کس نبودن.یعنی کسی رو تو...
-
اعتراف میکنم:من،خیلی ترسیدم...
چهارشنبه 19 شهریورماه سال 1393 00:23
* مصیبت یا مشکلات تو فیلم ها گریه داره تو واقعیت ترسناک. حالا بعضی چیزا هست تو فیلم ها یا تو حرف و فکر(کلا وقتی از بیرون بهش نگاه میکنی) آسونه،خنده داره اما تو واقعیت... ** گفت یه دونشم کافیه... من که کلکسیون دردام! *** نمیگم ای کاش گرم نمیشدیم که حالا برسه روزی که سرد بشیم. میگم ای کاش هیچ وقت در عطرتو بهم...
-
زنی تنها...
دوشنبه 17 شهریورماه سال 1393 20:22
من، زنی تنها، ایستاده بر ارتفاع مبهم زندگی، بندبازی میکنم! و یکی یکی بند ها را میبازم... دلخوشم به تماشای " ماه" هنگام سقوط!
-
اینطوریاست...
یکشنبه 16 شهریورماه سال 1393 20:19
سالهاست.... که در لایه های نابود اینگونه زیسته ام و خودم را بی گناه گم کرده ام در خویشتنی که هر گز خوش نبود. من گم شده ام در نا کجا آباد خود ساخته ای که نشانی ندارد... * ما به اندازه ی خاطرات خوشی که از دیگران داریم آن ها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم هر چه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما...
-
رسالت فاصله ها
شنبه 15 شهریورماه سال 1393 20:35
دیروز تو آمدی... سال ها زودتر از من. مدت ها بعد در یک نقطه به هم رسیدم، اما... این فاصله ی بین آمدنِ من و تو باقی ماند... فاصله،فاصله ست! از هر نوع که باشد رسالتش رخنه کردن در لایه های عمیق رابطه و از درون نابود کردن است. چه از جنس زمان باشد چه مکان یا حتی فاصله های از جنس طبقات،فرهنگ،بینش،اعتقاد و... یا فاصله ی میان...
-
بر سر دو راهی...
چهارشنبه 12 شهریورماه سال 1393 15:20
رفته بودم که به همه چیز خاتمه دهم اما انگار همه چیز شروع شد! جنگ ها بحث ها فکر مشغولی ها عذاب وجدان ها ترس ها ابهامِ "آینده" سنگینی بار "گذشته" زجر آور بودنِ "حال" رفته بودم بگویم "نمیشود" و تمام! اما همه چیز دوباره شروع به جانگرفتن کرد،شروع به جاری شدن... آغاز دودلی ها اینجا...
-
چیز خاصی نیست...
دوشنبه 10 شهریورماه سال 1393 12:08
یک روزایی هست که تنت مدام مور میزند... نه هوا سرد است. نه چندشت میشود. نه هیچ چیز دیگر. فقط همش یخ میکنی... تمام تنت یک حسی پیدا میکند که انگار هی روح از بدنت خارج میشود و برمیگردد! حس مرگ دست میدهد به آدم... مدام نوک انگشتانت گز گز میکند... یک روزهایی صدبار،هزار بار میمیری،اما نمیمیری... سینه ات سنگین میشود... نفس ات...
-
همه چیز برمیگردد به اولویت ها...
شنبه 8 شهریورماه سال 1393 13:08
هیچکس سرش انقدر شلوغ نیست که زمان از دستش در برود و تو را از یاد ببرد ! همه چیز برمیگردد به اولویت های ذهن آن آدم... اگر کسی ،به هر دلیلی ،تو را از یاد برد،فقط یک دلیل دارد : تو جزء اولویت هایش نیستی... * عارفانه ها _ پائولو کوئیلو
-
روال زندگیم اینگونه شده:هر چه تلخ تر بیشتر میچسبد!
شنبه 8 شهریورماه سال 1393 02:22
در امتداد انوار سپیدی که از روزنه های یکی شده ی قلب هایتان میگذرد،میشود طلوع های بسیار دید. فارغ از دلواپسیِ فرداها،هر روز،برای ساختن همان روز همه ی تلاشتان را به کار ببرید. تلاش برای فردایی که شک نکنید هیچگاه نخواهد رسید،امروزِ شما را تباه میکند. * در چشمانم غم بود بر لب هایم لبخند،خدا عاقبت تضاد ها و تظاهرها را به...
-
پاییز...
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1393 23:16
پاییز فصلی است که مرا دچار دوگانگی میکنه. تکلیفم با دیگر فصل ها مشخص است. مثلا میانه نه خوب نه بدی با تابستان داشتم اما حالا تکلیف را یکسره کرد و مرا از خودش بیزار! اما پاییز... پاییز را هم عاشقم هم متنفر! یک حسی کشدار کشنده ای دارد وقتی چیزی را،کسی را،هم دوست داشته باشی هم نه.یک حسی که رخنه میکند در بند بند وجودت!...
-
احساس است دیگر،تغییر میکند :)
سهشنبه 4 شهریورماه سال 1393 22:08
گاهی وقت ها رفتن میشود تقدیر "تو" و دل کندن خاصیت "تو"... و چقدر درد دارد بخواهی بروی جبر، ماندن باشد. بخواهی بمانی،رفتن. تلخ است که دقیقه ها دیرتر از تو ماه در آسمان من ظاهر میشود. تلخ است تن به مختصات ها دادن. اما از یک جایی تلخی به مزاجت عجیب خوش می آید! از آن جایی که دیگر احساست زخمی میشود و...
-
در پی دلیل میگردی غافل از این که دلیل خودت هستی!
دوشنبه 3 شهریورماه سال 1393 18:21
معدود گاهی در قضاوتی که در رابطه با "روزهای پیش رویمان و همراهیمان"کردم دچار تردید میشود.بعد میدانی چه میکنم؟می آیم سمتت نه برای آنکه شاید اشتباه کرده باشم!و باید بیشتر فکر کنم تا مطمئن تر شوم.... میایم چون شک ندارم تو مانند همیشه مرا دوباره و دوباره به یقین میرسانی!!! هر زمان دچار تردید میشوم به خودت رجوع...
-
حرف دلم میان نوشته اش بود
جمعه 31 مردادماه سال 1393 22:45
* از اینجا
-
روزایی با بویی شبیه به قهوه سوخته و با رنگی نزدیک به زرد لیمویی
جمعه 31 مردادماه سال 1393 17:02
روزایی که باید غمگین یا خوشحال باشی و نیستی... روزایی که باید عاشق یا متنفر باشی و نیستی... روزایی که برات فرقی نمیکنه کجا باشی،چی بخوری،چی بپوشی،چطور به نظر بیای... روزایی که اتفاقات،اجسام،موجودات،حتی تا حدی انسان ها برات بی اهمیت میشه... روزایی که نمیگی چه نسیم دلچسبی چه پروانه قشنگی چه آسمون آبیی ،یا چه هوای گرمی...
-
جایی خوندم اینو اما حقیقتیه به هر حال!
چهارشنبه 29 مردادماه سال 1393 22:39
دخترایی هستن که همه فکر میکنن مغرورن... تو جمع میگن میخندن... دور و برشون پر آدمه... اما... به کسی رو نمیدن... زود عصبی میشن... تا یه چیزی بهشون میگی تند تند جواب میدن... همیشه تو اتاقشونن... اینا رو اذییت نکنید... اینا همونایین که با آهنگ غمگین گریه میکنن و حتی واسه شخصیتای کارتونی هم دل میسوزونن! اینا غصه های یواشکی...
-
صرفا جهت یادآوری 2
چهارشنبه 29 مردادماه سال 1393 22:39
-
صرفا جهت یادآوری(امیدوارم این نوشته هیچ وقت به کارم نیاد)
چهارشنبه 29 مردادماه سال 1393 22:19
-
ای اجل! مهمان نوازی کن که دیگر تاب نیست
سهشنبه 28 مردادماه سال 1393 10:52
دیوانهها آواز بیآهنگ میخوانند از صلح میگویند یا از جنگ میخوانند؟! گاهی قناریها اگر در باغ هم باشند مانند مرغان قفس دلتنگ میخوانند کنج قفس میمیرم و این خلق بازرگان چون قصهها مرگ مرا نیرنگ میدانند سنگم به بدنامی زنند اکنون ولی روزی نام مرا با اشک روی سنگ میخوانند این ماهی افتاده در تنگ تماشا را پس کی به آن...
-
گندم هستم ،یک پشت کنکوری
یکشنبه 26 مردادماه سال 1393 22:15
کنکوری به این ریلکسی دیده بودید :| پنجشنبه گذشته کنکور داشتم خیلی غریبانه بود :(