-
بدون شرح
جمعه 20 تیرماه سال 1393 17:56
-
آفریقا
پنجشنبه 19 تیرماه سال 1393 10:30
این که جایی زندانی بشی که زبونت رو حرفت رو نفهمن به قدر کافی عذاب آور هست! نیازی به شکنجه های دیگه نیست تا زجر بکشی! مثلا فکر کن تو یکی از روستا های ته و تو آفریقا یه اشتباهی کنی زندانیت کنن رسما باید فاتحه خودتو بخونی خب!!
-
یه روزی...
پنجشنبه 19 تیرماه سال 1393 10:26
همه آدم ها یه روزی یه جایی سیگار میکشن نه اینکه حتما تهش سیگاری بشن! حالا بعضی ها تو شرایط خوش بعضی ها تو شرایط خراب و فکر نمیکنم این اتفاق توی یکی از روزای معمولی زندگیشون بیافته! مثلا اگه دنیات زیرو رو شده باشه وخونه تنهای تنها باشیو تا ساعت دو نیم از سر درد خوابت نبرده باشه و بخوای مغزتو بالا بیاری از درد و عصبی...
-
فقط کمی...
سهشنبه 17 تیرماه سال 1393 19:58
اگر آمدی غریبی نکن هنوز همانم فقط کمی مرده ام!
-
رنگی رنگی های خوشمزه
سهشنبه 17 تیرماه سال 1393 03:31
اینکه آدم از بین نیم کیلو اسمارتیز فقط اونایی که رنگ هم هستن رو با هم بخوره و نتونه بر این قانون خود ساخته غلبه کنه یه مریضیه؟!
-
(نم نم باران را تصور کن)
دوشنبه 16 تیرماه سال 1393 17:58
مثل این باران نم نم میبارم ناگهان تبخیر میشوم
-
take it
یکشنبه 15 تیرماه سال 1393 14:44
به دست آوردن چیزها به آسونی گفتن و صحبت کردن در موردشون نیست!گاهی خیلی سخت تر از اون چیزیه که فکرشو میکنی!!!اما اگر فکر میکنی لایقش هستی به دستش بیار! * بعضی از ما ها قبل از اینکه بمیریم،میمیریم. **
-
daughter like mother
چهارشنبه 11 تیرماه سال 1393 23:37
-
آمدن،ماندن،رفتن
چهارشنبه 11 تیرماه سال 1393 10:26
"رفتن" ! رفتن که بهانه نمیخواهد ، یک چمدان میخواهد از دلخوریهاى تلنبار شده و گاهى حتى دلخوشیهاى انکار شده ... رفتن که بهانه نمیخواهد وقتى نخواهى بمانى ، با چمدان که هیچ بى چمدان هم میروى ! "ماندن" ! ماندن اما بهانه مى خواهد ، دستى گرم، نگاهى مهربان، دروغهاى دوست داشتنى، دوستت دارمهایى که مى شنوى...
-
حماقت های زنانه
چهارشنبه 11 تیرماه سال 1393 04:26
-
رمز تو رمز بودن اینجا مسخرست!
چهارشنبه 11 تیرماه سال 1393 04:11
اینجوری نگاه نکن خودم میدونم زیاد شدن پستای رمز دار نشونه ی خوبی نیست!
-
بهش گفته بودم...
چهارشنبه 11 تیرماه سال 1393 04:06
بهش گفته بودم با بقیه فرق دارم و او هم این را فهمیده بود. فهمید بود که میگفت :پیچیده هستی.آره،پیچیده بودم،از قضا او هم پیچیده بود. اما نه به اندازه من.من وقت گذاشتم،حلش کردم،درکش کردم.سر سری از کنار پیچیده بودش نگذشتم مثل او که میگفت تو پیچیده هستی اما من وقتی برای حل این پیچدگی ندارم!من خودم را برایش آنالیز کرده...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 تیرماه سال 1393 18:09
این روزها اصلا روزهای خوبی نیست عرقش که خشک شد برایت مینویسمش...
-
صورتیِ دوست داشتنی
دوشنبه 9 تیرماه سال 1393 00:04
یکی از بهترین و درست ترین کاراهایی که تو دو سه سال اخیر انجام دادم ساختن این صفحه ی صورتی و نگه داشتنش بوده:) جایی پر از خاطرات و حس های فراموش نشدی.جایی با طعم و رایحه" عطر گندم " اون زمان به پیشنهاد و کمک "سرباز" شروع به وبلاگ نویسی کردم باید بهش بگم:ممنون،جز بهترین کارایی بود که برام...
-
ببخشید،یه سوال!
شنبه 7 تیرماه سال 1393 22:11
این چند وقت تو هر وبلاگی رفتم یه صحبتی از فوتبال و جام جهانی،بخصوص بازی ایران و آرژانتین بوده! نظرات متفاوت،نقد های مختلف و توجه به جهات مختلف این موضوع که همشون به نوعی قابل قبول،تامل برانگیز و گاهی آرمانی بود:) حرفای خوبی خوندم فقط این سوال برام پیش اومد که چطور میشه که این جا انقدر همه خوبن قشنگ فکر میکنن قشنگ حرف...
-
خواهر برادری و دل قرص
شنبه 7 تیرماه سال 1393 12:09
* ادم دردش میاد وقتی کسی رو انتخاب میکنه که تو شرایط سخت تکیه گاهش باشه کنارش باشه. بعد وقتی تو شرایط سخت قرار میگیره ببینه نه تنها اینطوری نیست بلکه مدام به فکر عکس العمل طرفه و اینکه ناراحت نشه و اینکه اصلا بهش کمک میکنه و میتونه روش حساب کنه یا نه! ** اگه انقدری که خواهرا به برادرا و برادرا به خواهرا اعتماد دارن و...
-
آیا درمانی هست؟
چهارشنبه 4 تیرماه سال 1393 01:39
درد تشویش وهم سر درگمی آرام آرام همه چیز محو میشود و جایشان را غمی مالیخولیایی میگیرد!
-
بی قالب،بی قافیه،بی قانون
چهارشنبه 4 تیرماه سال 1393 01:36
این ذهن پر هیاهو خیال خواب ندارد! این ره رو تکیده قصد عذاب ندارد! ساقی مده شرابم کز کوی حضرت دوست آمد ندا این ره اتمام ناب ندارد!
-
احتمالمان
چهارشنبه 4 تیرماه سال 1393 00:27
احتمالمان، احتمال (the Mobil's sayd it's off) است، اما باز هم زنگ میزنیم. احتمالمان ،احتمال دلخوری و ناراحتی است، اما باز هم زنگ میزنیم. احتمالمان،احتمال در اینجا بارش و طوفان در آنجا هوای آفتابیست،اما باز هم زنگ میرنیم. احتمالمان،احتمال (خیلی دوستت دارم)(من بیشتر)است،اما انگار گاهی کافی نیست.....اما باز هم زنگ...
-
متاسفانه...
دوشنبه 2 تیرماه سال 1393 23:26
آسمانِ شب سهم آدم های تنهاست... سهم آن هایی که سیمای عشق دست نایافتنی خود را در آن میبینند. و شاید تصویری از عشقی حقیقی که هنوز متولد نشده است حتی! آسمانِ شب سهم دست هاییست که دستی میانشان قرار نمیگیرد. سهم کسانی که در تاریکیِ آسمان چیزهایی میبینند که تنها خودشان قادر به دیدنشان هستند! آسمانِ شب سهم آدم های اهل...
-
نمیدونم از کیه:
یکشنبه 1 تیرماه سال 1393 18:14
گاهی باید نبخشید کسی را، که بارها او را بخشیدی و نفهمید، تا این بار در آرزوی بخشش تو باشد! گاهی نباید صبر کرد، باید رها کرد و رفت تا بدانند، که اگر ماندی، رفتن را هم بلد بوده ای! گاهی بر سر کارهایی که برای دیگران انجام می دهی، باید منت گذاشت.. تا آن را کم اهمیت ندانند! گاهی باید بد بود برای کسی، که فرق خوب بودنت را...
-
ذهن آشفته من
شنبه 31 خردادماه سال 1393 12:49
دیشب خواب دیدم رفتم خودمو تو آینه دیدم که یه همچین تصویری(همینی که نقاشیش کردمو عکسشو گذاشتم)سمت چپ صورتم کشیده شده تو مایه هایه خالکوبی که اون دوتا دایره به سمت هم حرکت میکنن!!توی خواب احساس کردم طلسمیه که وقتی دوتا دایره بر هم منطبق بشن انجام میشه!فکر کردم دیدم اگر این دوتا دایره بیافتن رو هم میشن اونی که اون گوشه...
-
بدون شرح
سهشنبه 27 خردادماه سال 1393 17:34
* بعضی اوقات یه عکسایی باهات حرف میزنن تو دقیقا میفهمی که چی میگنا!نوک زبونته اصن! اما هر کاری میکنی نمیتونی بیانشون کنی از این به بعد این عکسا با عنوان "بدون شرح" منتشر میشن:)
-
مثل دیونه ها تشویش دارم
سهشنبه 27 خردادماه سال 1393 17:08
همیشه میترسیم و اینگونه است که ما آدم های همیشه نگرانی میشویم ترس از دست دادن آدماهایی که دوستشان داریم ترس آنکه برای همیشه بروند دیگر ما را دوست نداشته باشند یا به هر نحو دیگری ما آنها را از دست بدیم ترس از دست دادن موقعیتی که در آن قرار داریم کاری اجتماعی عشقی خانوادگی .... نه اینکه حتما راضی باشیم از موقعیتمان! فقط...
-
بس که خنگ و ساده هستم من!
دوشنبه 26 خردادماه سال 1393 18:39
کلا چرا انقدر من خوشبین هستم همیشه نسبت به همه چی؟واقعا چرا؟!
-
تصادف!!!
دوشنبه 26 خردادماه سال 1393 17:31
در همین لحظه که من اینجا حظور به هم رساندم یه عدد پیکان نخودی رنگ در را ترکانده تا کمر اومده توی خانه ما و منو "م" ریسه رفتیم از خنده تا به الان! بعله همچین آدمایه مهمان نواز و با جنبه ای هستیم ما که ملت برای آمدن به خانیمان از ماشین پیاده نمیشوند حتی!بس که شوق و ذوق دارند برای دیدنمان!
-
زخم خورده نگاهت شده ام
شنبه 24 خردادماه سال 1393 20:37
سپیدهایم کبود شده اند استخوان "کوتاه"هایم شکسته،قلمم مو برداشته است کمر شاعرانگیم خم شده بگو چگونه وصله کنم چهل تیکه ی احساسم را بگو چطور احیا کنم قلب از تپش ایستاده ام را مگر من از تو چه طلب کردم؟! آرامش خواستن این همه تاوان داشت؟؟!! باید دل خوش داشتن این همه گران تمام میشد برایم؟؟!! بگو به کدامین گناه...
-
یک گپ کوتاه
جمعه 23 خردادماه سال 1393 15:28
-حال لیوان ترک خورده ای که پر میشود از چای داغ را می فهمی؟ حال دلم اینگونه است... -شما؟
-
مولای دلشکستگان
جمعه 23 خردادماه سال 1393 14:10
آقا جان میلادت مبارک تو هر روز متولد میشوی در قلبی از تپش افتاده نفسی بریده نگاهی خیس تو هر روز در لبخندی که به لبها مینشانی متولد میشوی و ما چه ساده از کنار این دوستداشتنی ترین میگذریم تو هر روز در افق نگاه منتظرانت متولد میشوی بیا و خاتمه بده به این هجران بیا و به وصالت لبخند بنشان بر دل تک تک عاشقان فرجت
-
نمودارِ طاق ات (طاقت)
جمعه 23 خردادماه سال 1393 13:55
بعد از این ماکسیموم کم کم میافتم توی اُفتِ عادت بعد هم مینیمومِ بیتفاوتی! * باشد که پند گیرید.