تنهایی

بچه که بودم دوست داشتم همه کارامو تنهایی انجام بدم که ثابت کنم بزرگ شدم.اول خواستم تنهایی راه برم،غذا بخورم.بعد تنهایی برم پارک ،دوست پیدا کنم.بعد تنهایی برم مدرسه،خرید.....

اما الان به یه درک دیگه از تنهایی رسیدم.

حیف که ما ادما چیزی نمی فهمیم تا لمسش نکنیم ،تجربه اش نکنیم.من الان فهمیدم که تنهایی اصلا چیز خوبی نیست.تنهایی نشونه بزرگ شدن نیست،نشونه بی کس شدن.وقتی تنهایی، که کسی نیست تا با تو باشه.

من از عمیق ترین نقطه قلبم برای همه کسایی که تا حالا طعم تنهایی رو نچشیدن ارزو می کنم که همیشه این سوال که تنهایی چه شکلیه؟چه طعمیه؟توی ذهنشون بمونه.ارزو می کنم که هیچ وقت به جواب نرسن.اخه ما ادما چیزی رو نفهمیم تا لمسش نکنیم.......

کاش قدر لحظه هایی که تنها نیستیم رو بدونیم.....