این روزا خیلی سخت میگذره.روزای طولانی ،پر از استرس ومشغله های ذهنی مختلف.کاش حالا که شونه ای برای گریه کردن نیست تا یکم سبک بشم اغوشتو باز می کردی و بغلم می کردی کاش میتونستم تو وجودت گم بشم.دلم گرفته،دلم تنگه،دلم این روزا مرضای مختلف میگیره.
خدایا نمیدونم منو میبینی ؟!میشنوی؟! یا یادت رفته منم هستم؟!یه نگاه به لیستت بنداز شاید اشتباهی منو خط زدی!!!
کاش این روزا حس می کردم کنارمی.اخه من دیگه هیچ امیدی جز تو ندارم.اخه من دیگه خستم ،دیگه شکستم.بابا هی به روی خودم نمیارم نکنه تو هم مثل ادما باورت شده خنده هامو!!! تو که دیگه خدایی!!!!نکنه باورت شده که پشتمو نمی گیره!!!این قدر این دنیای تو منو شوت کرده اینور اونور سرگیجه گرفتم باور کن!!یه حرکتی ،یه نشونه ای، لااقل یه ارامشی نشون بده تا بتونم تو وجودم فریاد بزنم تا بتونم سر دنیا داد بکشم اهای چیکار میکنی!؟ من خدایی دارم.