حدود ساعت نه سوار تاکسی شدم راننده پیرمرد آروم و خوش برخوردی بود. به محض حرکت یه اسکناس پنج تومنی دادم بهش  و چهارتا هزاری بهم برگردوند بعد از من یه خانوم و یه اقا دیگه هم بهش پنج تومنی دادن بقیه پول اونارو هم داد اروم گفت پول خوردام تموم شد... گشتم تو کیفم و سکه اندازه کرایه ام پیدا کردم با بقیه ای پولی که خودش بهم داده بود دادم بهش و گفتم پنج تومنی رو پس بده حاج اقا پول خوردات بگیر.خیلی خوشحال شد کلی از تشکر کرد و یه جوری که انگار اون پول از جیب خودم داده باشم و پول خودش نبوده باشه از ته دل خوشحال بود و دو بار اروم زیر لب گفت خیلی خوب شد :) دلم براش رفت اما چند دقیقه بعد فکر کردم حال خیلی از ماها همینه که چیزی رو ازمون میگیرن بعد همونو بهمون پس میدن و ما کلی ذوق میکنیم! 

 از رادیو داشت عوارض جدید تصویب شده ی خروج از کشور پخش میشد صدای رو زیاد کرد که گوش کنیم....