نمیدونستم زندگیم به یه نقطه ای میرسه که دیگه نوشتن هم آرومم نکنه و تسکینم نده.

نمیدونستم یه روزی تو این سن و سال انقدر غمگین میشم و حجم غصه های زندگیم انقدر زیاد میشه که دست بکشم از نوشتنشون.


بیتا