نوشدارو پس از مرگ سهراب

حالا که چند روزی گذشته و همه درست و حسابی از تب و تاب ولنتاین و سپندارمذگان و هفته عشق افتادند به این فکر کردم که بد نیست چند خطی بنویسم...

من آدمه خاطره بازی ،خاطره سازی ، مرور اتفاقات و زنده نگه داشتنشون هستم و به طور کلی  مناسبت ها و روزهای خاص برام ارزش خاص داره.مث روز تولد،سالگرد های تلخ و شیرین ،اعیاد و یا حتی مثلا روزای سخت یا تلخ زندگی!

ولنتاین همیشه از اون روزها و مناسب های مورد علاقه ی من بوده. و به این دید که آدم باید همیشه عاشق باشه و عشق بورزه و نه اینکه محدودش کنه به یه روز خاص بهش نگاه نمیکنم.بلکه فکر میکنم که درسته که نباید عشق رو محدود به یک روز کرد اما آدم باید تو اون روز خاص نشون بده و ثابت کنه که کل سال عاشق بوده مثلا تو روز تولده یه نفر باید بهش نشون بدی که هر روز خوشحال و شاکر بودی برای به دنیا اومدنش و داشتنش و ....

خلاصه اینکه روز عشق برای من روز مهمیه فرق نمیکنه ایرانی یا خارجی فرق نمیکنه کجا و به چه شکل اما روزیه که باید به خاطر عاشق بودن و معشوق بودن و بودنه این موهبت و نور تو وجود آدمی شاکر بود :)

من تا به این سن هیچ وقت این روز خاص رو با عشق و کارای مرسوم تجربه نکردم .و امشب موقع شستن ظرفای شام داشتم به این فکر میکردم که چی میشه یا چرا،آدمی وارد زندگی من نمیشه که اونی باشه که من میخوام یا به اون شکلی تو زندگیم حضور داشته باشه که من دوست دارم  با اینکه چیزایی که من میخوام یا دوست دارم چیزایه سختی نیست! به هرکی اعتماد میکنم از کاری که کردم پشیمون میشم ....باز خوبیش اینه که آدما این دوره زمونه کمتر حوصله  و وقت صرف نقش عاشق رو بازی کردن میکنن و خیلی زودتر از اونچه فکرشو میکنی خوده واقعیشونو ثابت میکنن و برای پشیمونی از اعتمادی که کردی زیاد دیر نیست....

نمیدونم......خب البته خوده این مسئله که همیشه به اون چیزی که برات مهمه نمیرسی یه اصل بوده تا حدی!