جودی ابوت

هیچ چیز آنطور که برایمان گفته بودند نبود!

ما با تفکرات و تصوراتی غلط بزرگ شدیم و ناگهان وقتی حقیقت یقه مان را گرفت همه چیز را باختیم.وقتی میبینی همه ی دنیایی که ساختی رویا و سرابی بیشتر نیست دلسرد میشوی از همه چیز.همیشه همینطور است ما از مسائل ایده آل هایمان را میسازیم اما هیچ چیز حتی استاندارد نیست چه برسد به ایده آل!!!

هیچ چیز آنطور که برایمان گفته بودند نبود....

آدم بد ها دست هایشان سیاه نبود و چهره های کریح نداشتند و همه ی آن هایی که لبخند داشتند و دست دوستی به سمتمان دراز میکردند خوب نبودند!

هیچ چیز این دنیا شبیه به کارتن های کودکی هایمان نبود.دنیای ما با دنیای والت دیزنی و افسانه های کهن تفاوت داشت.هیچ کدام از سینه چاک ها پرنس چارمی نبودند و فرشته مهربانی در کار نبود!ما عشق را از لیلی و مجنون یاد گرفتیم و نه لیلی ها لیلی بودند و نه مجنون ها مجنون.حالا بگذریم از عاقبت زندگی سخت سیندرلا و پیروزی همیشگی مظلوم بر ظالم و نیک بر بد و اجرای عدالت که امروز مضحک به نظر میرسد.

پایه های باور های درست ما غلط بود و همین است که مدام رو دست میخوریم.

دلم میخواست به جای اینکه در تهران متولد شوم نه در پاریس یا لندن یا هر جای دیگه در قصه ها متولد میشدم دلم میخواست دنیایم کارتنی بود نقاشی بود اما لااقل میشد به عشق هایش اعتماد کرد،میشد آدم بد ها را از خوب ها تشخیص داد و طعم ایده آل را چشید.

بیتا