کدوم درمان جواب میده؟

یه وقتایی آدم احساس میکنه رسیده به بمب بست.نمیدونه چی میخواد  ولی میدونه از چیزی که داره و شرایط فعلی راضی نیست.
احساس میکنم همه ی تصمیماتم و سیایت هایی که داشتم غلط بوده.احساس میکنم تو رابطم با همه آدمای اطرافم حتی خوانوادم شکست خوردم.از هر دری که وارد میشم از هر مسیری که میرم تهش اون نتیجه ای رو که میخوام نمیگیرم.و این خیلی درد آوره.
وقتی کسی که تمام عمرت خالصانه دوسش داشتی و بی ریا ترین عشق و نسبت بهش داشتی اما بعد از بیست و یک سال حرفی بهت بزنه که همه ی عمرتو ببره زیر سوال! وقتی به خودت میای و میبینی هیچ کدوم از احساسا و کارات کافی نبوده چه فایده؟
وقتی یکی رو بی نهایت دوست داشته باشی و هر کاری براش بکنی اما اون نبینه،نفهمه،قدر ندونه و تو بمونی و ناکامی این همه عشق چه فایده؟
وقتی با کلی شکست پناه میاری به کسی و صادقانه ترین روزا رو باهاش میگذرونی اما برای اون این روزا و تو هیچ ارزشی نداره چه فایده؟
وقتی ‌کسی که فکر میکردی اگه تو دنیا یه نفر هست که تو رو درک میکنه و عقایدت و تفاوت هات رو میپذیره اما بعد از اتفاقاتی اونم همون برچسبی رو بهت میزنه و همون توقعاتی رو ازت داره که بقیه دارن چه فایده؟
من به شدت احساس ناکامی و شکست میکنم.
از هر دری و هر سمتی رونده و مونده شدم.
نمیدونم کجا اشتباه کردم.
اصن نمیدونم اشتباه کردم؟
چرا هر کاری که میکنم تهش خوب تموم نمیشه؟
من نگران آینده نگران فردا ها هستم...
من خستم از پایانای تلخ...