***

*تو زاده شدی برای محال ها

سرکوب ها

برای نرسیدن

نشدن

برای مفهوم جبر.

پس در حد گِلیمت بخواه.

وقتی حقت عَدَم است،

توقع بیشتر

ارمغانی بجز

زجه های روحت ندارد.

به خلاء هایت راضی باش.



**از این لطافت،

این همه احساس،

این که به سادگی میشکنم،

بیزارم از این همه تُرد بودن.

گاهی دلم میخواهد سخت باشم!

مثل سنگ!!

نه غروری که خرد شود

نه احساسی که جریحه دار شود

نه دلی که به بازی گرفته شود.


پ.ن:یعنی کسی هست توی این دنیا که نگفته بفهمه ادم چشه؟؟!!

زجر میکشم وقتی از گلایه هام میگم.