محکوم عشق

باز هم ناگهان

تلخ میشوم

آنوقت،پی دلیل می گردم

می افتم به جان سردی هایت،

نداشته هایم،

نبودن هایت،

به جان هر چه فاصله می اندازد بین ما.

تمام حکم ها را صادر میکنم

محکوم که شدی

بیا و با یک بوسه خود را تبرئه کن

آزادی.