مسیر بی انتها

مدت هاست دویده ام،اما...

این روزها،کم شده است از رمق پاهایم.

این روزها،طاق طاقتم کوتاه تر شده.

شب هایم بی ماه و مهتاب گشته.

سررفته است حوصله صبرم.

این روزها،حتی غروب هم برایم سنگ تمام می گذارد.

بغض دارم...

نشانی جایی را میخواهم که ادم برود گم شود!

برود به درد خودش بمیرد!

مدت هاست دویده ام،

با قلبی معلق،

اما خسته ام دیگر از این مسیر بی انتها که انگار مقصدی در کار نیست.

دیگر طاقت رویاهایم تمام شده است.

دلم،

رسیدن می خواهد......


پ.ن:امروز،

هوا،

از مرز یک نفر عبور کرده است.