سه در چهار

دیدی یه وقتایی دلت لک می زنه واسه ی یه اتاق سه در چهار،که تنها توش بشنی هی فکر کنی کسی مزاحمت نشه؟!

که اگر این طور نشه انگار حجم صدا های اطراف چند برابر میشه،حتی واسه چند دقیقه هم نمی تونی تمرکز بکنی،یه بغضی تو گلوت میشینه که همش منتظر یه اشاره واسه جاری شدن.همه صحبت های اطرافیانت مدام ومدام توی ذهنت می پیچه دوست داری هر چی داری بدی فقط توی اون لحظه تنها باشی.یه جای اروم که فقط تو باشی و گاهی وقتا یه جفت گوش شنوا که البته قدرت تکلم نداشته باشه.تو باشی و گاهی وقتا شعر ها ،نوشته ها و اهنگ های که عجیب با حالت سازگاری دارن.اروم اشگات بریزه و کسی نباشه تا ازت بپرسه چرا داری گریه می کنی؟

تنهایی اصلا خوب نیست .اما اگر دلت یه سه در چهار تنها خواست یعنی تنهایی و می خوای برای کنار اومدن با این تنهایی تنها تر باشی.

فکر کنم خیلی تلخ که درمان درد بدتر از خود درد باشه مثل این می مونه که برای این که پات درد می کنه مجبور باشی قطع اش کنی.

من دارم برای درمان تنهاییم تنها تر میشم.