کودکی

میشه برگشت به کودکی؟

به روزایی که ته ته غصه ات این بود که به خاطر نمره بدی که گرفتی تنبیه نشی؟به زمانی که چیزای واست ارزش بودن که الان بی ارزشن؟مثلا برات مهم بود که مامانت از دستت ناراحت نشه. نکنه که دیگه دوست نداشته باشه.این که اسباب بازی تو به دوستت بدی تا دلش نشکنه.این که به نوبت سوار تاب بشی تا حق دیگران و ضایع نکنی.به کسایی که به گردنت حق دارن احترام بزاری .کسایی که دوست دارن رو دوست داشته باشی وتمام تلاشتو برای راضی نگه داشتنشون بکنی.روزای که اگه روز مادر یا پدر یا تولد خواهر وبرادرت تنها چیزی که داشتی یه نقاشی بود در عوض از سر عشق بود نه وظیفه یا عادت.........

من عاشق اینم که کنار زمین بازی بچه ها وایسم و نگاشون کنم.عاشق اینم که گاهی بچه بشم باهاشون بازی کنم.میدونی وقتی نگاشون می کنم به چی فکر می کنم؟به این که چه قدر بی حاشیه ،بی درد و بی دغدغه ....چقدر راحت زندگی میکنن .چه بی دلیل هم رو دوست دارن.چه بی بهونه با هم همبازی میشن.معیارشون برای انتخاب هم بازیشون نه پول نه قیافه نه تحصیلات.....فقط براشون مهم که همبازیشون مثل خودشون عاشق بازی کردن باشه.

امروز ،این دنیا،این روزگار،چقدر کثیف،که حتی به اندازه بچه ها هم واسه هم دیگه ارزش نداریم.